چه کسی ایران را بدهکار کرد؟
به گزارش طرفداران رونالدو، محمد مهدی حاتمی: دولت های ایرانی در طول 4 دهه گذشته، تا آنجا که می توانسته اند و ممکن بوده، خرج نموده اند تا ایران به توسعه برسد، اما نحوه و شکل این خرج کردن ها، تقریباً همیشه به نوعی بوده که جیب نسل های بعدی، خالی تر از جیبِ نسل های قبلی شده است.
بدهی به تک تک ایرانی ها: کسری بودجه، چگونه تورم ایجاد می نماید؟
بارزترین نمونه بدهی دولت های ایرانی (اعم از اصلاح طلب و اصول گرا)، ایجاد تورمِ ناشی از بروزِ کسری بودجه دولت است. اما این اتفاق چگونه رخ می دهد؟
به زبان ساده، کسری بودجه زمانی رخ می دهد که دولت بیش از درآمدهایش هزینه می نماید و به همین علت، در واقع، منابع اقتصادی کم می آورد. این اتفاق برای افراد معمولی هم می افتد و نتیجه آن، بدهی افراد به سایرین خواهد بود. مثلا، اگر خرج شما از دخل تان بیشتر باشد، ناچار می شوید از دوست و آشنا پول قرض کنید و زیر بار بدهی بروید.
اما دولت به چه کسی بدهکار می گردد؟ دولت برای تامین مخارجی که ما به ازایی در منابعِ در دسترسِ دولت ندارند، ناچار دست به دامن بانک مرکزی می گردد. حالا اگر بانک مرکزی ذخایری (عمدتاً دلاری) داشته باشد، می تواند معادل آن پول خلق کند و در اختیار دولت بگذارد.
اما اگر بانک مرکزی این منابع را در اختیار نداشته باشد، پولی که خلق می گردد (یا به عبارت ساده چاپ می گردد)، بدون پشتوانه خواهد بود. پول بدون پشتوانه هم یعنی تورم. بنابراین، صرفِ همین نکته که ایران از دهه 1350 به این سو، یعنی برای نیم قرن گذشته درگیر نرخ های تورم دو رقمی بوده (تجربه ای که تقریباً هیچ کشور دیگری در دنیا نداشته است) یعنی دولت های ایرانی دائماً در حال ایجاد بدهی هستند.
اما دود ایجاد این بدهی ها به چشم چه کسی می رود؟ پاسخ واضح است: فقرا و فرودستان. وقتی کشوری همانند ایران با تورم ساختاری (یعنی تورمی که مزمن شده است) رو به رو می گردد، یعنی قیمت دارایی ها (ملک، خودرو، طلا، دلار، سهام و حتی یک لپ تاپ) دائماً بالاتر می فرایند.
در این حالت، کسی که این دارایی ها را داشته باشد، دم به دم ثروتمندتر می گردد و کسی که اجاره نشین باشد، ذخیره طلا نداشته باشد یا خودرو نداشته باشد، سال به سال قدرت خرید کمتری برای زیستن به شکلی آبرومندانه خواهد داشت.
بدهی به سالمندان: ورشکستگی صندوق های بازنشستگی
اما این تنها نمونه از ایجاد بدهی دولت ها برای دولت های بعدی و برای نسل های بعدی در ایران نیست. یک مورد بسیار نگران نماینده دیگر از ایجاد بدهی، خالی کردن صندوق های بازنشستگی است، بحرانی که می تواند تا دهه ها ادامه پیدا کند. اما ماجرا چیست؟
بر اساس گفته ها و شنیده ها، تقریباً تمامیِ 17 صندوق بازنشستگی در کشور ورشکسته شده اند و این یعنی پرداخت حقوق و دستمزد بازنشستگان، یک بحران جدی برای دولت های ایران در دهه های آینده خواهد بود.
اتفاقی که افتاده این است که دولت ها (یا مدیریت خودِ صندوق های بازنشستگی) با منابعِ اقتصادی که در اختیار آن ها بوده و در واقع متعلق به بازنشستگان بوده است، طرح هایی اجرا نموده اند که بازگشت و بازدهیِ اقتصادی نداشته است.
این موضوع، تا زمانی که تعداد افرادی که کار می نمایند، بالاتر از تعداد افرادی باشد که حقوق بازنشستگی می گیرند، قابل لاپوشانی است. اما اکنون که ایران در معرض پیر شدن جمعیت قرار گرفته و تعداد بازنشستگانِ حقوق بگیر از صندوق های بازنشستگی رو به افزایش است، مثل نوک کوه یخ، بیرون زده است.
در این موضوع، اما عدد ها بی نهایت بزرگ هستند و بحران هم به همین مقدار عمیق. به طور نمونه، تخمین زده می گردد که دولت تنها حدود 350 هزار میلیارد تومان به سازمان تامین اجتماعی بدهی داشته باشد. دولت منابع اقتصادی مورد احتیاج برای پرداخت بدهی خود را ندارد و سازمان تامین اجتماعی، روی کاغذ ورشکسته شده است.
از آن سو، اگر سازمان تامین اجتماعی (یا به طور دقیق تر، شرکت سرمایه گذاری تامین اجتماعی یا شستا) ورشکسته باشد، یعنی طیفی بزرگ و گسترده از بزرگ ترین شرکت های ایرانی هم در معرض ورشکستگی هستند. شرح اینکه شستا، صد ها شرکت در زمینه های مختلف، از داروسازی و پتروشیمی گرفته تا شرکت های ریلی و کشتی سازی در اختیار دارد که شرایط تراز اقتصادی آن ها هم تعریفی ندارد.
بدهی در شهرداری تهران: سازمانی که 7 برابر ظرفیت کارمند دارد
عبدالحمید امامی، معاون اقتصادی شهرداری تهران، به تازگی گفته بود که بدهی کل این نهاد حدود 66 هزار میلیارد تومان است که از این مقدار، تنها 6 هزار و 700 میلیارد تومان مربوط به بدهی های شهرداری تهران به پیمانکاران در سال 1399 بوده است.
اما مشکل شهرداری تهران عمیق تر از این ها است. محمد علیخانی، رئیس کمیسیون عمران و حمل و نقل شورای شهر تهران، چندی قبل گفته بود برای تکمیل خطوط متروی تهران به حدود 200 هزار میلیارد تومان بودجه احتیاج است و این در حالی است که دولت و شهرداری قطعاً توانایی تامین این مقدار منابع اقتصادی برای توسعه مترو مرکز را ندارند.
از آن سو، در حالی که برآورد می گردد تهران احتیاج به حدود 19 هزار دستگاه اتوبوس داشته باشد، اکنون تنها کمی بیش از 5 هزار دستگاه اتوبوس در این شهر فعال هستند و از این میان هم، 60 درصد بالای 10 سال سن دارند. محمود ترفع، مدیرعامل شرکت واحد اتوبوسرانی تهران هم همین چند روز پیش نسبت به زمین گیر شدن شبکه اتوبوسرانی مرکز هشدار داده و گفته بود سال 1399، سخت ترین سال در تاریخ 65 ساله ناوگان اتوبوسرانی تهران بوده است.
برای سازمانی عریض و طویل با این حجم از احتیاج اقتصادی و بدهی، اما نه تنها منابع اقتصادی کافی وجود ندارد (دولت پولی ندارد که به شهرداری بدهد) که این سازمان چندین برابر بیش از آنکه باید هزینه داخلی دارد.
بر اساس اعلام بعضی مسئولین اسبق شهرداری تهران (از جمله محمدعلی نجفی، شهردار اسبق مرکز) این سازمان در مجموع حدود 115 هزار نفر کارمندِ حقوق بگیر دارد (این عدد تا 160 هزار نفر هم ذکر شده است) و این در حالی است که می توان آن را با تنها 15 هزار کارمند هم اداره کرد. در واقع، شهرداری تهران 7 برابر احتیاج نیروی حقوق بگیر دارد. به این ترتیب، آیا پولی برای توسعه مترو و اتوبوسرانی مرکز باقی می ماند؟
بحران بدهی در منابع: آب، هوا و محیط زیست
اما بدهی های ایجاد شده برای نسل های آینده، نمونه های ترسناک تری هم دارند. به اسم مثال، اعطای ده ها هزار مجوز حفر چاه به تقریبا تمامی متقاضیان، موجب شده شرایط سفره های آب زیرزمینی در کشور خط قرمز را رد کند.
ایران بنا بر بعضی برآورد های مقایسه ای، با حدود 100 درصد استفاده از منابع آب تجدید ناپذیر، نامتعادل ترین شرایط آبی در دنیا را دارد و از این منظر، تنها شرایط مصر از ایران بدتر است. این یعنی ما آن قدر از آب های زیرزمینی مان برای کشاورزی و مصرف شرب شهری استفاده نموده ایم که مجبوریم سال به سال چاه های عمیق تری حفر کنیم، تا آنجا که دیگر آبی برای مصرف نماند.
معضل فرسایش خاک هم به همین ترتیب برای نسل های بعدی ایجاد بدهی نموده است، آن هم به قیمت توسعه ای نامتوازن برای امروز: خاک ایران به علت فرسایش، با سرعتی باورنکردنی در حالِ شور شدن است و ایرانی در میان 5 کشور با بدترین شرایط از این منظر واقع شده است.
به طور کلی، رفاهی که دولت های ایرانی در 4 دهه گذشته (فارغ از جهت گیری سیاسی) در کوشش برای تحقق آن بوده اند، با خام فروشی، بی تدبیری و خرج کردنِ هر منبعِ اقتصادیِ در دسترس همراه بوده است. به این ترتیب، این رفاه در واقع عملا از جیب محیط زیست، جیب نسل های آینده و جیب بازنشستگان بوده است و اگر توفیقی هم حاصل آمده، آینده پیش خور شده است. آیا نامزد های کرسی ریاست جمهوری، راه حلی برای این شرایط دارند؟
منبع: فرارو